گلابتون نیم وجبی دختری ریزه و میزه و باهوش است که همه آبادی او را دوست دارند و نیم وجبی صدایش میزنند. روزی عمو جارچی خبر میاورد که دیوی به آبادی آمده. گلابتون نیم وجبی با یک کرنا, یک قناری و یک تخم مرغ به قلعه دیو میرود تا با او زورآزمایی کند. در حالیکه خاتون و عمو جارچی شاد و شنگول هم پنهانی او را همراهی میکنند. گلابتون نیم وجبی با استفاده از عقل و هوش دیو را فراری میدهد و همه شاد و خرم جشن میگیرند و به آبادی برمیگردند.